برای موفق شدن از این چیزها دست بکشید
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۰۸۴۳۹
برای رسیدن به موفقیت هرگز این کارها را انجام ندهید ۱. دست کشیدن از سبک زندگی ناسالم ۲. دست کشیدن از ذهنیت کوتاهمدت ۳. دست کشیدن از اهداف ناچیز ۴. دست کشیدن از بهانهها ۵. دست کشیدن از ذهنیت ثابت ۶. دست کشیدن از باورِ «نوشدارو» ۷. غلبه کردن بر کمالگرایی ۸. دست کشیدن از چندوظیفگی ۹. دست کشیدن از کنترل همه چیز ۱۰.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش اقتصاد آنلاین، در راه دستیابی به موفقیت، موانع رایج و مخربی وجود دارند که شاید دست نکشیدن از آنها، یک دهه یا بیشتر، ما را از موفقیت بازدارند. در این مقاله به موانع رسیدن به موفقیت میپردازیم و هر یک از آنها را با نقل قول برگزیدهای از زبان انسانهای موفق آغاز میکنیم.
«یک بار شخصی جهنم را اینگونه برایم تعریف کرد: در آخرین روز زندگیات روی زمین، آن شخصی که از خود ساختی، شخصی را که میتوانستی باشی ملاقات خواهد کرد.»
– ناشناس
گاهی اوقات، برای موفق شدن، به داشتههای بیشتری نیاز نداریم، بلکه نیاز داریم از برخی داشتههایمان دست بکشیم. با اینکه هر یک از ما تعاریف متفاوتی از موفقیت داریم، چیزهای خاصی وجود دارند که در همه جای دنیا یکسان هستند و اگر از آنها دست بکشیم، موفقتر خواهیم بود.
شما میتوانید از همین امروز، برخی از موانع موفقیت را کنار بگذارید، اما کنار گذاشتن همهی آنها کار آسانی نیست و گاهی مستلزم گذشت زمان است.
۱. دست کشیدن از سبک زندگی ناسالم«از بدن خود مراقبت کنید، زیرا تنها جایی است که برای زندگی کردن دارید.»
– جیم ران
باید بدانید که در زندگی برای رسیدن به هر چیزی که میخواهید، نخست به یک بدن سالم احتیاج دارید و برای داشتن یک بدن سالم، تنها دو چیز را باید به خاطر بسپارید:
رژیم غذایی سالم؛
فعالیت فیزیکی و ورزش.
این گامها کوچک، اما اثرگذار هستند و روزی به خاطرِ برداشتن آنها از خودتان قدردانی خواهید کرد.
۲. دست کشیدن از ذهنیت کوتاهمدت«شما تنها یکبار فرصت زندگی کردن دارید، اما اگر از این فرصت به درستی استفاده کنید، آن یکبار هم کافیست.»
– مِی وِست
افراد موفق، اهداف بلندمدت دارند و میدانند که این اهداف صرفا نتیجهی عاداتی هستند که باید هر روز آنها را انجام بدهند. این عادات سالم نباید کارهایی باشند که صرفا انجام میدهید، بلکه باید بخشی از وجود شما باشند.
بین این دو دیدگاه یک تفاوت وجود دارد: دیدگاه فردی که ورزش میکند تا اندام جذابی برای نشان دادن به دیگران داشته باشد و دیدگاه فردی که ورزش میکند چون ورزش کردن یکی از عادات سالم زندگی اوست.
۳. دست کشیدن از اهداف ناچیز«نداشتن اهداف بزرگ به نفع بشر نیست. کنارهگیری و کمخواهی برای دادنِ احساسِ امنیت به اطرافیان، عقلانی نیست. همهی ما حق درخشیده شدن داریم، همانطور که کودکان نیز از این حق برخوردارند. این درخشش فقط متعلق به برخی از ما نیست، بلکه جوهرهی آن در وجود همهی ما هست و اگر اجازهی درخشیده شدن را به خودمان بدهیم، به صورت ناخودآگاه به دیگران نیز اجازهی همین کار را میدهیم. زمانی که خودمان را از قید ترس رها کنیم، حضورمان ناخودآگاه آزادیبخش دیگران خواهد بود.» – ماریان ویلیامسون
اگر هرگز تلاش نکنید، فرصتهای عالی را غنیمت نشمارید یا به رؤیاهایتان فرصت تبدیل شدن به واقعیت را ندهید، هرگز به استعدادهای واقعیتان پی نخواهید برد. افزون بر این، دنیا نیز از دستاوردهایی که میتوانستید به آنها برسید، هرگز بهره نخواهد برد.
پس، اهدافتان را پیدا کنید، ایدههایتان را بیان کنید، از شکست خوردن نهراسید و البته از موفقیت هم ترسی به دلتان راه ندهید.
۴. دست کشیدن از بهانهها«کمیت و کیفیت داشتههایمان مهم نیست، مهم نحوهی استفادهی ما از آن داشتهها در جهت رسیدن به اهداف و آرزوهایمان است.»
– رَندی پاش
انسانهای موفق صرفنظر از نقطهی آغاز، ضعفها و شکستهای گذشتهشان، پذیرفتهاند که مسئول زندگیشان هستند. دانستنِ اینکه شما تماما مسئول اتفاقات زندگیتان هستید، هم ترسناک و هم هیجانانگیز است. در هر صورت، این رویکرد تنها راه رسیدن به موفقیت است، زیرا بهانهها جلوی رشد فردی و حرفهای ما را میگیرند.
مسئول زندگی خودتان باشید، زیرا این مسئولیت به گردن هیچکس جز شما نیست.
۵. دست کشیدن از ذهنیت ثابت«آینده به کسانی تعلق دارد که مهارتهای جدیدی میآموزند و آنها را به شیوههای خلاقانه با هم میآمیزند.»
– رابرت گرین
فردی با ذهنیت ثابت، باور دارد که هوش و استعداد صرفا خصیصههای ثابتی هستند و استعداد به تنهایی و بدون تلاش، عامل موفقیت است. اما این افراد در اشتباهاند، میتوان ذهن را تقویت کرد.
افراد موفق این باور اشتباه را ندارند. آنها برای تقویت ذهنیت رو به رشد، کسب اطلاعات جدید، یادگیری مهارتهای تازه و ایجاد تحول در قوهی ادراکشان، همواره زمان زیادی را وقف میکنند تا از نتیجهی این سرمایهگذاری در زندگیشان بهره ببرند.
به یاد داشته باشید که پایبندِ ذهنیت ثابت نمانید. شما میتوانید از همین فردا تحول را آغاز کنید و انسانی شوید که دیروز و امروز نبودهاید.
۶. دست کشیدن از باورِ «نوشدارو»«من هر روز، به هر طریقی، بهتر و بهتر میشوم.»
– اِمیل کو
موفقیتِ یکشبه، خواب و خیال است. انسانهای موفق میدانند که همین موفقیتهای کوچک و مستمر روزانه به مرور زمان با هم ادغام میشوند و آنها را به نتیجهی مطلوب میرسانند.
به همین دلیل شما باید برای آینده برنامهریزی کنید، اما روی امروز تمرکز کنید و نسبت به روز قبل، ۱ درصد از خودتان انتظار پیشرفت داشته باشید.
۷. غلبه کردن بر کمالگرایی«رسیدن به یک هدفِ واقعگرایانه، مهمتر از داشتن یک هدفِ کمالگرایانه است.»
– شعار پیشرفتِ آکادمی خان
هیچ چیز کامل و بیعیب نخواهد بود، فرقی نمیکند ما چقدر تلاش کنیم. ترس از شکست یا حتی ترس از موفقیت، اغلب جلوی اقدامات و خلاقیتهای ما را میگیرد. اگر برای درست بودن همه چیز صبر کنیم، فرصتهای زیادی را از دست خواهیم داد.
پس به اهداف واقعگرایانه اکتفا کنید تا بتوانید همان ۱ درصد پیشرفت خودتان را بهبود بخشید.
۸. دست کشیدن از چندوظیفگی«اگر بخواهید در مسیر، به هر سگی که پارس میکند سنگ پرتاب کنید، هرگز به مقصد نمیرسید.»
– وینستون اِس. چرچیل
انسانهای موفق این را میدانند و به همین دلیل وقتی کاری را شروع میکنند، تا آن را به پایان نرسانند، دست برنمیدارند. فرقی نمیکند آن کار چه باشد، یک ایدهی تجاری، گفتوگو یا ورزش.
تمرکز کامل و تعهد داشتن نسبت به یک کار، امری ضروری است.
۹. دست کشیدن از کنترل همه چیز«کنترل بعضی چیزها در دست ماست و کنترل بعضی دیگر از چیزها در دست ما نیست.»
– اِپیکتِت، فیلسوف رواقی
تمایز قائل شدن میان این دو مهم است.
از چیزهایی که نمیتوانید کنترل کنید فاصله بگیرید و روی چیزهایی که تحت کنترل شما هستند تمرکز کنید و بدانید که گاهیاوقات، تنها چیزی که قادر به نظارت بر آن هستید، نگرش خودتان است.
۱۰. دست کشیدن از «بله» گفتن به همه چیز و همه کس«کسی که دستاوردش اندک است، اندکی تلاش کرده است؛ کسی که دستاوردش زیاد است، زیاد تلاش کرده است و کسی که دستاوردش عالی است، بینهایت تلاش کرده است.»
– جیمز آلن
انسانهای موفق «قدرت نه گفتن» دارند و میدانند که برای رسیدن به اهدافشان، گاهی باید به کارها، فعالیتها و تقاضاهای دوستان، خانواده و همکاران «نه» بگویند.
در کوتاهمدت، شاید از شادیهای آنی چشمپوشی کنید، اما وقتی اهدافتان تحقق یافت، درمییابید که موفقیتتان ارزش آن چشمپوشیها را داشت.
منبع: چطورمنبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: موفقیت موفق شدن رسیدن به موفقیت انسان های موفق برای رسیدن داشته ها همه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۰۸۴۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد
مرد جوانی که به اتهام قتل زن مورد علاقهاش مقابل چشم رهگذران در خیابان دستگیر شده مدعی است فقط میخواسته گوشی تلفن همراه او را وارسی کند.
به گزارش مشرق، ۲۶ فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابانهای شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.
مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او میخواست گوشیاش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما ۱۹ ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.
هویتی برای قاتل
با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایینتر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت میکرد و میخواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان میدوید و فریاد میکشید.
خیلی زود محل زندگی مقتول و خانوادهاش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.
اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.
همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید میکرد که او قاتل فراری است.
دستگیری در شمال
با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگیهای قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.
متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
نمیدانستم مرتکب قتل شدهام
مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقهاش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
۵ ماه قبل در یکی از خیابانهای شمال تهران با او آشنا شدم. رابطهمان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقاتها شروع شد و مدام همدیگر را میدیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سالها دنبالش بودم.
با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً نمیدانستم که او را کشتهام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمیکردم تماس بگیرم.
میدانستم پلیس در تعقیبم است و میترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.
چرا تلفنش را گرفته بودی؟
شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفنهایم را پاسخ نمیداد. از هر ۱۰ پیام یک پیام را جواب میداد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمیخواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.
چرا؟
خودم هم نمیدانم، رابطهمان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس میکردم شخص دیگری وارد زندگیاش شده است و باید به این موضوع پی میبردم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
به مقابل خانهاش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور میکردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بیشک پیامها یا تماسهایش را در گوشی میبینم. اما او نمیخواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرفتر دنبالم آمد.
چرا چاقو داشتی؟
چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.
چند ضربه به او زدی؟
نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس میگوید که ۱۹ ضربه زدهام. آن زمان چون حالم را نمیفهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زدهام.
منبع: روزنامه ایران